آفتاب ناب را آتش زده ست
خیمه ی مهتاب را آتش زده ست
آسمان را رنگ خون کرده ست –آه-
اشک هایش آب را آتش زده ست
آه، کابوس شبی بی انتها
در نگاهش خواب را آتش زده ست
باغبان دیده ست پاییزی پلید
غنچه ای بی تاب را آتش زده ست
سجده ی این نامسلمان های مست
قبله را، محراب را آتش زده ست
برتر از داغ مسیحا بر صلیب
روضه اش اصحاب را آتش زده ست...